نمی دانم چرا تو همه اش خوب از آب در می آيی
اصلا انگار قسمت اين است
که خوب از آب در بيايی
مثلا همين که دعوايم نمی کنی زياد
يا اينکه وقتی دير می آيم تازه حرفای دلبرانه می زنی به من
يا اينکه هيچ وقت از من چيزی طلب نداری
يا اينکه هميشه می گويی مرسی
و خيلی با نزاکت هستی
با اينکه من بی تربيتم
و اينکه هميشه احساساتت را نشان نمی دهی تا من دق کنم
و نمی گذاری هيجانی بشم و همه چيز را به گند بکشم
و اينکه صبوری و همه اش مواظبی که
من از حول حليم نيافتم تو ديگ
و اينکه اينقدر مهربانی و
همه اش حال ديگران را از من می پرسی
ولی حواست به خودم هم هست که حسوديم نشود
و اينکه دروغ نمی گويی
حتی وقتی می خواهی از هيکل من بد بگويی
اين خيلی مهم است
و اينکه وقتی که من خواب آلو ام مرا تحمل می کنی
و به چرت و پرت هايم گوش می دهی
می دانی
تو خيلی خوب از آب در آمده ای
قول می دهم قدرت را خوب بدانم
بوست می کنم از همين جا
به خاطر اينکه اين قدر خوب از آب در آمده ای
0 Comments:
Post a Comment
<< Home