نامرد

"اگر تکیه گاهی به من دهید دنیا را تکان می دهم"

Saturday, June 10, 2006

نمی دانم چرا تو همه اش خوب از آب در می آيی
اصلا انگار قسمت اين است
که خوب از آب در بيايی
مثلا همين که دعوايم نمی کنی زياد
يا اينکه وقتی دير می آيم تازه حرفای دلبرانه می زنی به من
يا اينکه هيچ وقت از من چيزی طلب نداری
يا اينکه هميشه می گويی مرسی
و خيلی با نزاکت هستی
با اينکه من بی تربيتم
و اينکه هميشه احساساتت را نشان نمی دهی تا من دق کنم
و نمی گذاری هيجانی بشم و همه چيز را به گند بکشم
و اينکه صبوری و همه اش مواظبی که
من از حول حليم نيافتم تو ديگ
و اينکه اينقدر مهربانی و
همه اش حال ديگران را از من می پرسی
ولی حواست به خودم هم هست که حسوديم نشود
و اينکه دروغ نمی گويی
حتی وقتی می خواهی از هيکل من بد بگويی
اين خيلی مهم است
و اينکه وقتی که من خواب آلو ام مرا تحمل می کنی
و به چرت و پرت هايم گوش می دهی
می دانی
تو خيلی خوب از آب در آمده ای
قول می دهم قدرت را خوب بدانم
بوست می کنم از همين جا
به خاطر اينکه اين قدر خوب از آب در آمده ای

0 Comments:

Post a Comment

<< Home