نامرد

"اگر تکیه گاهی به من دهید دنیا را تکان می دهم"

Thursday, June 15, 2006

ای کاش می شد بتوانم يک ماه نخوابم
اينجوری هم از شر کابوسهای کذايی خلاص می شدم
هم اينکه از شبها که اينقدر دوسشان دارم حسابی کام می گرفتم
از خواب بدم می آيد وقتی بيدارم
...ولی وقتی خوابم هم ديگر يادم می رود بيداری يعنی چه
امشب را هم اگر دو ساعت بخوابم
فردا ديگر حتما می ميرم
آهای شمايی که چشم ديدنم را نداريد
بياييد بيدارم نگه داريد امشب
اگر می خواهيد سر به تنم نباشد
***
فقط پرنده ها مردنی نيستند
گرگ ها هم مردنی اند
وقتی بميرم اما
دلتان برايم تنگ می شود
تمام لطف زندگيتان
به همين گرگهای بی ناموسی است
که می آيند و می روند
وقتی نباشند
ديگر کسی نيست ازشان بترسيد
اگر فاحشه ها نباشند
ديگر کسی نيست که هم زشت باشد
هم از شما واقعی تر
هم خواستنی تر
بدون ما زندگيتان مثل آب می شود
بی رنگ و بی بو
همانجوری که فکر می کنيد ايده آل است
ديگر زنی دق نمی کند
شوهرش را نمی پايد
همه شوهرها هم ميل جنسيشان به باد می رود
ديگر جدالی نمی ماند
و يا جنگی
همه چيز راکد می شود
آنوقت زنها ديگر شوهر هاشان را نمی خواهند
آن وقت مردها همه شان گِی می شوند
ديگر همه چيز شما را ياد قديسه ها ی تهوع آور باکره می اندازد
پشيمان می شويد
حالا می بينيد

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

دردناک و زیبا

Friday, June 16, 2006  
Blogger namard_24 said...

uhum
kheili ham dardnak nis rastesho bekhay
vali ghashange

Friday, June 16, 2006  
Anonymous Anonymous said...

خب من نظر خودمو گفتم
:)

Saturday, June 17, 2006  

Post a Comment

<< Home