نامرد

"اگر تکیه گاهی به من دهید دنیا را تکان می دهم"

Wednesday, September 06, 2006

هوس
صبر
نياز
صبر
حسرت
صبر
عقده
صبر
خستگی
صبر
مرز صبر و جنون
صبر
مرد توی بار
سی و پنج يا شش
نهايتش چهل
سيگار
ادکلن ملايم مردانه
شراب
...
باد می وزد
شب است انگار
يا نزديک گرگ و ميش
سنگينی دستی
بازويی
بر کمر من
بهت
خنده هيستريک
بوسه نوازشگر مرد
و دهنی که بايد بست
وصدايی که خفه اش بايد کرد
وحشی گری
فشار انگشتان مرد
تقلايی سخت
و بی هدف
وبه طرز ناباورانه ای لذت آور
ترس احمقانه مرد
و خواهش
می رسانمت خانه
خيز برداشتنی وحشيانه
و سختی ماهيچه پاهايش
زير انگشتان نحيف من
و فوران لذت
و سکوت
ولبخند من
وتشکری بی صدا
که از چشمانم می طراود
و عشق احمقانه او
که شکل می گيرد
در نطفه بيرنگی
در عمق چشمان معصومش
خستگی
پايان شکار
گرگ و ميش است آخر

0 Comments:

Post a Comment

<< Home