نامرد

"اگر تکیه گاهی به من دهید دنیا را تکان می دهم"

Sunday, June 11, 2006

وه چه بيگانه گذشتی نه کلامی نه سلامی"
نه نگاهی به نويدی نه اميدی به پيامی
رفتی آنگونه که نشناختم از فرط لطافت
کاين تويی يا که خيال است، از اين هر دو کدامی
روزگاری شد و گفتم: که شد آن مستی ديرين
باز ديدم که همان باده جامی و مدامی
همه شوری و نشاطی، همه عشقی و اميدی
همه سحری و فسونی همه نازی و خرامی
آفتاب منی افسوس که گرمی ده غيری
بامداد منی ای وای که روشنگر شامی
خفته بودم که خيال تو به ديدار من آمد
"کاش آن دولت بيدار مرا بود دوامی

0 Comments:

Post a Comment

<< Home