نامرد

"اگر تکیه گاهی به من دهید دنیا را تکان می دهم"

Monday, June 12, 2006

شايد فکر کنی من فاحشه ام
ولی اشتباه می کنی
من هزار فاحشه ام در بدنی نحيف
دردهاشان را چشيده ام با پوست نرمم
با سينه هايم
با چشم هايم
با نفسهايم
من ديده امشان
بدون آنکه رم کنم و بی آنکه بخواهم طعمشان را بچشم
بی آنکه هوسی بهشان داشته باشم
يا شهوتی
يا نيازی هر چند کوچک
من بوده امشان سالها
بدون آنکه ببينند مرا
من گريسته امشان
بدون آنکه اشک بريزم
من غصه هاشان را شنيده ام پنهانی
به آنجايشان خيره شده ام وقتی خوابيده بودند
ضجه زده ام
زيباييشان را که زشت است
من بوده امشان
بی آنکه ببينند مرا
من زيسته امشان
زير هزار نگاه کثيف
زير هزار دست چروکيده
و هزار لذت بيمارگونه
و هزار تظاهر
و هزار فريب
و هزاران هزار رنگ زيبا
من بوده امشان
بی آنکه بهراسم
بی آنکه چندشم بشود
بی آنکه ترحم مرا پر کند
تو نمی دانی هنوز
فاحشه يعنی چه
برای همين نمی فهمی مرا

0 Comments:

Post a Comment

<< Home