می خواهم کمی رُک باشم و کمی بی نزاکت..بی نزاکتی هم آخر کم و زياد دارد همه چيز می شود گفت به نوعی نسبی است...می دانی ...هر جای دنيا که بروی قدرت دست آن کسی است که کيرش کلفت تر است از بقيه مثلا توی تهران هر که کيرش کلفتتر است بهتر توی ترافيک رانندگی می کند با دقت اين مساله را بررسی کرده ام درست مثل تحقيقات علمی می ماند مثل همين آخرين نتايج علمی که مرتب توی روزنامه می خوانيم...مثلا اينکه قهوه حس موافقت آدم را بيشتر می کند و اينکه مردها بهتر است قبل از اين مخ زنی را بزنند برای سکس بهتر است بروند طرف را يک ليوان قوه مهمان کنند که به جای چانه زدن زودتر بله را بگيرند...يا مثلا سکس با مردان ايتاليايی برای خانم ها ايده آل تر است چون طبق آمار مردان ايتاليايی مدت زمان زيادی را برای فورپلی صرف می کنند...خلاصه اينکه همه اين ها به نوعی مثل تحقيقات من می مانند، يک يارويی توی يک دانشگاهی با چند تا دانشجوی اسکل می نشينند چند عدد رقم جمع می بندند و سوالهای حشری کننده از ملت بيچاره می کنند و بالاخره به اين نتايج می رسند..من هم همين کارها را می کنم تقريبا با همين دقت و همين متدها...به هر حال مقصود اين که هر کی کيرش کلفت تر است قدرت دست اوست...توی کشورهای متمدن اروپايی و غيره هم قدرت دست يکی است که قوانين را نوشته و کيرش کلفت تر از بقيه بوده...تا چشم کار می کند تلاشهای مردمی پشم است و حق هم دارد باشد...هر چه هست بايد اين قانون را در نظر داشت: هر کی کيرش کلفت تر است قدرت دست اوست...تازه وقتی دو نفر با کيرهای يک اندازه مواجه می شوند، مواد قانونی بسيار دقيقی هست که نهايتا به قطع کير يکی از طرفين منجر می شود يا به توافق دوجانبه ...بقيه اش طولانی است...در ضمن مقصود از کلمه کير خود کير به مفهوم کلمه نيست کير يک نماد است بيشتر...و گرنه در واقع هر چه کير آدم کلفت تر باشد با نقش اول فيلمهای سوپر بيشتر خوانايی دارد...می شود گفت به درد ديگری نمی خورد...خلاصه اينکه می دانم بعضی ها خيلی از اين طرز نوشتن بدشان می آيد...نه بار ادبی دارد و نه احتمالن بار معنايی برای شما مخاطبان عزيز...به هر حال بايد می گفتم