خواستن آدم ها را به کشتن می دهد
خواستن از آدمها افسانه می سازد
خواستن آدمها را گرگ گرسنه می کند
خواستن چيز عجيبی است
دل من را می لرزاند
دل تو را هم
تو را نمی خواهم اما
نخواسته ام هيچ وقت
بزرگتر از آنم که تو را بخواهم
گفته بودم بزرگ خواهم شد
راه من جداست از تو
دلم هم
دوست داشتن پرده بلندی است
که پشتش حقيرترين نيازها به تماشا نشسته اند
دوست داشته ام اگر تو را
گناه بر گردن حقارتم است
کوچک بوده ام
دوست داشتنم همه نياز بوده است
بی نيازی ام را بيشتر دوست دارم از تو
دارم بزرگ می شوم
بزرگتر از آنی که تو فکر می کنی
راست گفته اند
که هر بيشتر اوج بگيری
به چشم آنها که روی زمين اند
کوچکتری
انتظار ندارم بفهمی
راه من از تو جداست
دلم هم
2 Comments:
می فهمم قابل درکه
تجربیاتت برام خیلی با ارزشن ... بازتر بنویس. درگیر نشو ... درد را باید گفت ... حرف را باید زد.
Post a Comment
<< Home