نامرد

"اگر تکیه گاهی به من دهید دنیا را تکان می دهم"

Thursday, July 06, 2006

آخرين هندوانه های توی يخچال هم تمام شد
صبر من هنوز تمام نشده
حشر سر جای خودش
مثل مجسمه بودا به حالت ريلکسيشن نشسته
امروز را بی خيال من شده است
شب را نمی دانم
آدم از يک دقيقه ديگرش خبر ندارد
برگ که از درخت می افتد
تا به زمين برسد
هزار تا چرخ می خورد
از اين دری وری ها
هنوز متعادل نشده ام
قيافه ام متعادل است ولی
کسی نمی تواند بفهمد پشت پلکهای نازک من چه می گذرد
همين خوب است
دلم می خواست با تمام گريگوری های زير 20 سال تهران
به خصوص افغانی ها
بخوابم
به جای اينکه آدم را ليس بزنند
درسته می خورند
زن لخت کم ديده اند
کاش همه دخترهای باکره باهاشان بخوابند
اين جوری حق به حقدار می رسد
از اين حرفها
از ديوار خسته ام
از آسمان هم
دچار نوعی تب نوبه مدل جديد شده ام
چيزی شبيه به جنون ادواری با دوره های کوتاه نيم ساعته
دلم می خواهد همه را بکنم
از هيچ چيز هم خجالت نمی کشم
مثل چرکی می ماند که مانده باشد توی زخم
و بعد از مدتها همه اش باهم بپاشد بيرون
نمی دانيد چه کيفی دارد
درد آدم کم می شود
آدم احساس سبکی می کند
همسايه مان پسری دارد
خيلی بچه مزلف است
خيلی
دلم می خواست بهش لطفی بکنم و
با هر چه که دوست داشته باشد
بکنمش
خيلی می خارد بيچاره
اينجا همه می خارند تقريبا
دور و بر خانه را می گويم
شما باکره ها به خودتان نگيريد
شما مرد ها هم به خاريدنتان ننازيد
شما را نمی گويم
چشمهای اين پسر افغانی بدجوری يادم مانده
خيلی پر بود
از همه چيز
بايد 15 ساله باشد
يا کمتر
از چيز های چندش آور حالم به هم نمی خورد ديگر
کثيف شده ام
مثل کرگدنی که توی لجن ولو شده
و خيلی می چسبد به جان شما
خيلی
تو هم زبان نفهمی
به شدت
هنوز دلم می خواهد تو را
ديوانه وار
تنم مثل خر چموشی شده است
جايت خالی است
اگر بودی
...
بدبختی روی تو هنوز تعصب دارم
دلم برايت می سوزد
راست می گفتی گير آدم های خل و چل می افتی
بيمارهای جنسی و هرزه ها و ماده گرگ ها را هم به ليست اضافه کن
واکسن هاری را به گمانم وقتی بچه بودم نزده ام
گرگ ها هم هاری می گيرند؟
من که گرفته ام
فقط ايدز مانده
با کاندوم و بی کاندومش را نمی دانم
اگر دوام آوردی
جلوی تن چموش من
مساله کاندوم حل می شود
متلک
سه تا کاميون چنار درسته با پوست
به قطر مينيمم 50 سانت
سفارش داده ام
برای ماتحت آنهايی که متلک می گويند
امروز فرداست که برسند
منی را فقط مردها دارند
استمنا همان خالی کردن منی است
مال زنها پس چه می شود؟
بيخود نيست آدم بی سکشوال می شود
تکليف آدم معلوم نيست
يا از نادانی است
از اين عربی از همان اولش هم بدم می آمد
توی زبان نفهم
دلم می خواهدت
به جهنم که لاغری
به درک
زور هم نداشتی به تخم نداشته ام
اگر بودی
...
حيف که اين تعصب خرکی دست از سر من بر نمی دارد
انگاری توی خون آدم است
خسته شدم
مهمان آمده
بروم ببينم هيز است يا نه
بايد 50 ساله باشد
خاک توی سرت
آدم را به چه روزی می اندازی
حکايت همان قزوينی و اصفهانی است
خاک تو سر اصفهانی ات کنم
هم خودت بی نصيب می مانی
هم مرا به بدبختی می اندازی
پشيمان شدم
ببخشيد
غلط کردم
قهر نکن
حالم خراب است
خودم که گفتم
بيمارم
گه خوردم
روتو بر نگردون جون من
دلم خون می شه
فدات شم
بميرم برات
ببخشيد
برات چی کا کنم منو ببخشی؟
دوست دارم جون عزيزم
می ميرم برات
قربون اون دستای نازت
دستو نکش
ببخشيد
اينجوری آدم به گه خوردن می افتد
تن من از همه بيشتر می خارد
الان اگر با ترکه آلبالو
به جانم بيافتی
سکشواليته ام بالا تر می رود
فقط اگر خودت از نفس نيافتی
الان وحشيانه ترين سناريو های سکس را توی مخم دارم مرور می کنم
بی وقت است بدبختی
نيستی اين دوروبر ها
اکثر زنها وقتی آن کسی که بايد دور و برشان نيست
وا می دهند
تقصير هم ندارند خدايی
مردها هم همان پخ اند
زندگی عادلانه است
خيلی عادلانه است
مثلا
اينکه هر قدر بکنی
همانقدر هم می شوی
نصف بيشتر کارهای مهم دنيا با فعل کردن صرف می شوند
کردن مهم است
باور کنيد

0 Comments:

Post a Comment

<< Home