نامرد

"اگر تکیه گاهی به من دهید دنیا را تکان می دهم"

Sunday, September 24, 2006

رنگ به رنگ می شود دنيا
رنگ به رنگ می شود چشمان من
چشمان تو
پاييز
بهار
زمستان و تابستان
هوس
خستگی
حسرت
شرم
رنگ به رنگ می شود دستانم
دستانت
چشمانم
چشمانت
و تمام معشوق های من روزی
لبخند تلخی به من هديه خواهند داد
به نوبت
و نخواهند ديد
اشک تلخ را
که از گوشه چشم من می گريزد
و خواهند گفت
از عشقهای جديدشان
تا مرهمی باشد بر زخم هايی که من بر دلشان نشانده ام
دلم می خواست پروانه بودم
يا بازيچه کوچکی شايد
از اين همه انتظار
اين همه توقع خسته ام
می خواهم عروسک رامی باشم
در دست اولين کسی که مرا بردارد
می خواهم کمی نقش رفيقه پتياره را کنار بگذارم
...اگر بگذارند

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

من دلم بازيچه مي خواد کسي که دلش لاي ژاهام له کنم.حرصش را دربيارم مي فهمي؟

Sunday, September 24, 2006  
Blogger 4040e said...

عنكبوت
خسته آخرين تار را جمع مي كند
پروانه خواهم شد
آخرش پروانه خواهم شد

Monday, September 25, 2006  
Blogger namard_24 said...

lehesh kon, halesho bebar

hala be man che rabti dash in ghaziye?

Monday, September 25, 2006  

Post a Comment

<< Home