نامرد

"اگر تکیه گاهی به من دهید دنیا را تکان می دهم"

Saturday, June 03, 2006

ای زيباترين اتفاق هزاره های سرد
ای سبزترين تصادف بهار
ای بکرتر از نخستين لحظه سپيده دم
بدون تو فعل بودن من
به خواهم نمی رسيد
اگر می رسيد
اينچنين پر از زندگی نمی بود
***
به نياز بارها
مشت های کوچکم را
بر سينه بيگانگان فرود آورده ام
تو را اما
به نياز نخواسته ام
به مهر می خواهمت
***
شکستن مرا ببين
می دانم که آسان شکسته ام
خوب بنگر
بی آنکه بهانه ای بيافرينی اين بار
خيره شو بر پيکر من
بی آنکه چشمانت را ببندی
عريان تر از آنم
که دستان تو از من بگريزند
...دروغی در من نيست
***
گوشه های لبهايت را بگو
لبخند را از تو ندزدند
...دوست دارم لبخندت را
***
دنيای من چندی است
رنگ صدای تو را گرفته
و تو مدام
می گريزی از من
آنچنان که نخستين لحظه سپيده دم
از پيش چشمانم
می دانم تمام دنيا منتظرت است
اما خوب بود
کمی هم با من می ماندی
براي تو زيبا شده ام
...حيف است که نمانی

0 Comments:

Post a Comment

<< Home