الان اگر بودی
لنگ هايت را به طرز فجيعی از هم باز می کردم
...بعد
بقيه اش را نمی گويم
هر چه باشد من هم غيرت دارم
پشيمان شدم اصلا
تو هم مثل زنها می مانی
اصلا برای همين است
من اينقدر تو را دوست دارم
پر دردسری
آدم را بدبخت می کنی
ولی بازم چاره ای نيست
کاش فقط مساله باز کردن لنگ هايت بود
آن وقت يک ساعته همه چيز حل می شد
برای دفعه بعدی هم يک کلکی سوار می کردم
بدبختی اين جاست
به اين جا ختم نمی شود
اين رشته سر دراز دارد
آنقدر دراز است
که ترس من را هم بر می دارد
چه برسد به تو
که مثل ماده آهوی تازه به بلوغ رسيده می مانی
و دم به دقيقه رم می کنی
بدبختی همين است
بايد پی تو هی بدوم
می دانم از حالا
تويی که من می شناسم
آنقدر مرا می دوانی که بميرم
نفرينت هم نمی توانم بکنم
هر چه نفريت کنم سر خودم هم می آيد
بد وضعی است
خيلی وخيم است
...برای من البته
0 Comments:
Post a Comment
<< Home