بگو ببينم تو چه گنجی پنهان کردی در دل
مرواريدی است؟
يا غباری که به اميد مرواريدش کرده ای پس از سالها
تعهد و تجربه
علامت سوال
تعهد ربطی به تجربه دارد آيا؟
بگو ببينم چه نهان داری در آستين
تو که از تعهد می دانی
و از تجربه
بگو ببينم
بگو بدانم
مشتاقم
من تعهدی ندارم به مردی
يا به زنی
من با خودم اما عهدهايی بسته ام
برای خودم قوانينی دارم
که نمی شکنمشان
تو که به ديگری تعهد داری بگو برايم
اصلا می دانی پست من مخاطبش که بود
حتما می دانی
دختر نازنينی است
قلب مهربانی دارد
سوالت را نفهميدم
دوباره بگو
رساتر
و واضح تر
تعهد و تجربه
علامت سوال
لزومی ندارد پستی را که مخاطبش تو نبودی
برايت تکرار کنم
اما سوالت را نفهميدم
دوباره بگو
تو که می دانی تعهد چيست
تو که تعهد را تجربه کرده ای
می دانی صاحب فضيلتهای زنانه
من در چشم تو حقيرم
يا کژ و ناراست
من اما از تجربه زياد می دانم
من لای پر قو نخوابيده ام
من همبستر مردهای نامحرم بوده ام در عوض
تجربه تو
شايد برايت گرانبها باشد
من اما با پشم فاسق هايم عوضش نمی کنم
اين را نمی گويم که گنج تو را تحقير کنم
می خواهم بدانی
به آنچه که هستم ايمان دارم
من از چيزی که هستم نمی ترسم
من برای به اين جا رسيدن تلاش کرده ام
و نمی خواهم تو باشم
من چيزهايی ديده ام
که تو تا آخر عمر
شايد نبينی هرگز
بينشان بيضه مردی بوده است
و لبخندی شايد
هوسی
احساسی
دردی
سوالت را نفهميدم
دوباره بگو
اگر ارزش پرسيدن دارد
و اگرمخاطب خوبی هستم
و اگر اصلا منطق من را
ذره ای می پسندی تو
يا اگر انتقادی داری
که آن هم همه مستلزم اين است
که دوستم داشته باشی
يا سودت گرو پست های من باشد
که بعيد می دانم
اگر هم نه
روزگارت خوش
صاحب فضيلتهای زنانه
صاحب گنج
مرواريدی است؟
يا غباری که به اميد مرواريدش کرده ای پس از سالها
تعهد و تجربه
علامت سوال
تعهد ربطی به تجربه دارد آيا؟
بگو ببينم چه نهان داری در آستين
تو که از تعهد می دانی
و از تجربه
بگو ببينم
بگو بدانم
مشتاقم
من تعهدی ندارم به مردی
يا به زنی
من با خودم اما عهدهايی بسته ام
برای خودم قوانينی دارم
که نمی شکنمشان
تو که به ديگری تعهد داری بگو برايم
اصلا می دانی پست من مخاطبش که بود
حتما می دانی
دختر نازنينی است
قلب مهربانی دارد
سوالت را نفهميدم
دوباره بگو
رساتر
و واضح تر
تعهد و تجربه
علامت سوال
لزومی ندارد پستی را که مخاطبش تو نبودی
برايت تکرار کنم
اما سوالت را نفهميدم
دوباره بگو
تو که می دانی تعهد چيست
تو که تعهد را تجربه کرده ای
می دانی صاحب فضيلتهای زنانه
من در چشم تو حقيرم
يا کژ و ناراست
من اما از تجربه زياد می دانم
من لای پر قو نخوابيده ام
من همبستر مردهای نامحرم بوده ام در عوض
تجربه تو
شايد برايت گرانبها باشد
من اما با پشم فاسق هايم عوضش نمی کنم
اين را نمی گويم که گنج تو را تحقير کنم
می خواهم بدانی
به آنچه که هستم ايمان دارم
من از چيزی که هستم نمی ترسم
من برای به اين جا رسيدن تلاش کرده ام
و نمی خواهم تو باشم
من چيزهايی ديده ام
که تو تا آخر عمر
شايد نبينی هرگز
بينشان بيضه مردی بوده است
و لبخندی شايد
هوسی
احساسی
دردی
سوالت را نفهميدم
دوباره بگو
اگر ارزش پرسيدن دارد
و اگرمخاطب خوبی هستم
و اگر اصلا منطق من را
ذره ای می پسندی تو
يا اگر انتقادی داری
که آن هم همه مستلزم اين است
که دوستم داشته باشی
يا سودت گرو پست های من باشد
که بعيد می دانم
اگر هم نه
روزگارت خوش
صاحب فضيلتهای زنانه
صاحب گنج
1 Comments:
تعهدادت را من خوب میدانم ,من خوب میفهمم تعهدادت وابسته به هیچ قانونی نیستند بلکه از دل وجودت جوشان است مثل خدا پس تردید نکن دوست خوب فرسنگها دور مانده از من
Post a Comment
<< Home