نامرد

"اگر تکیه گاهی به من دهید دنیا را تکان می دهم"

Friday, December 22, 2006

دلم می خواست روی تمام ديوارهای شرکتتان می نوشتم
جنده...
الان می فهمم چرا پسرها روی در و ديوار اسم دخترها را می نوشتند و
يک جنده هم تهش می چسباندند
کونشان بدجوری سوخته بود
به هر حال
کوه به کوه نمی رسد
تو هم به من محتاج می شوی
خنده دارش اينجاست
وقتی تو بيايی سراغ من
نوبت من است که سرم شلوغ باشد
تا بوده همين طوری بوده
اميدوارم خيلی محتاج نشوی مثل من
تو احتمالا می نويسی اگر کم بياوری

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

بابا بی خیال ... خیلی داغ کردی
نمی دونم چرا من تا حالا هوس نکردم روی دیوار چیزی بنویسم . شاید به خاطر اینکه اونجام آسفالت شده. یادش به خیر توی خوابگاه چایی داغ داغ می خوردم یا فلفل تند تند. وقتی می گفتند نمی سوزی می گفتم نه دهنم آسفالت شده ... اما نمونه اش رو دیدم . روی در اطاق یکی از استادها نوشته بودند فلانی خر است . استاد بامزه با لهجه ترکی می گفتن می دونم کار دکتر فلانی ... چشم نداره منو ببینه
راستی سرت که شلوغ شد بپا از یادت نریم ها!!! خیلی بد میشه که تلافی کردن یادت بره

Friday, December 22, 2006  
Blogger 4040e said...

: )

Saturday, December 23, 2006  
Anonymous Anonymous said...

salam avalin bare ke webloge jalebet ro khundam ama hanuz az bfi ke to minvisi chizi dastgiram nashode yes yes yes

Tuesday, December 26, 2006  

Post a Comment

<< Home