نامرد

"اگر تکیه گاهی به من دهید دنیا را تکان می دهم"

Tuesday, June 06, 2006

مرا تشنه کرده ای دوباره
و باکی ات نيست
حرام آن تنی که لای دست تو باشد به غير من
منش حرام کرده ام
مرا دوانده ای
تا تاريکی نمور و شهوت انگيز اتاق
حرام آن نگاه مملو از لذتت که بر تن ديگری بماسد
منش حرام کرده ام
خواب را بر من حرام کرده ای
و آرامش را
و حجب و حيا را
و دوست داشتن را
حرام آن نفسهايت که بر سينه ديگری بنشيند
حرام آن بستری که با ديگری تقسيمش کنی
حرام آن دست غيری که تو را نوازش کند
حرام آن خيالی که غير منش در آن باشد
!منش حرام کرده ام

1 Comments:

Blogger 4040e said...

صبح بود
نزدیکی بو
تیغ آسمان زده بود
توی شب
پرنده می خندید
افسار باد
دست برگهای ریخته
دستهای پرواز
توی آسمان
کاج ها
سیاه و عاشورا
باد ها شبیه یک چیز دیوانه
پرنده گفت
"باز صبح شد
کار دوباره باز
حرامیان به حرم حمله کردند"
درخت گفت
"این تقدیر تاریخ است
حرم خودش هم راضی است"
و داستانشان
دوباره و دیگر
دوباره و دیگر
دوباره و دیگر

Tuesday, June 06, 2006  

Post a Comment

<< Home