نامرد

"اگر تکیه گاهی به من دهید دنیا را تکان می دهم"

Thursday, July 06, 2006

بيست بار گفته بودم
پوستم کلفت است
باز هم می گويم
جانم را به لبم می رسانی
زبان نفهم عوضی
بدبختی اين است که از رو نمی روم
بدبختی اين جاست
درست مثل کابوسی
که وقتی چشمت را باز می کنی
باز هم ادامه دارد
پوزخند بزن
بد حالی دارم
ضعيف شده ام
می دانم
ولی پررو تر از اين حرفهام
بدبختی اين جاست
دست کم گرفته ای مرا
هر چه تو را مرور می کنم
بيشتر جانم می سوزد
ته دلم بهم می خورد
ولی من از آن زنها نيستم که سر زا بروند آن دنيا
با چنگ و دندان چسبيده ام
بدبختی همين جاست
دوست داشتنم بيمارگونه
شهوتم بيمارگونه
گاييدنم هم بيمارگونه است
دلم برايت می سوزد
از آن دست بيمارهايی که همه جا دنبال آدم می آيند
از آن هايی که توی فيلمهای ترسناک باز هم آخر فيلم زنده می شوند
گير يکی از همانها افتاده ای
مثل حقيقت که به طرز چندش آوری هميشه هست
من هم هستم
دلم برايت می سوزد
بايد با من راه می آمدی
داری همه چيز را بدتر می کنی

0 Comments:

Post a Comment

<< Home