نامرد

"اگر تکیه گاهی به من دهید دنیا را تکان می دهم"

Saturday, July 08, 2006

يک دست
پنج انگشت باريک و کشيده
که به پنج ناخن ظريف ختم می شود
زبانم را بند آورد
يک دست
رازش
در همان پنج انگشت باريک و کشيده است
که به پنج ناخن ظريف ختم می شود
***
يک دست مگر چقدر درش می گنجد
يک دست
می گويند صدا ندارد
من صدايش را شنيده ام اما
به آوای دوری می مانست
که پا ها را
به پای کوبی های غريب و سحر آميز قبيله ای وا می دارد
تا به خلسه ای برساند آدم را
يا به آرامشی قبل از جنگی
يا به شادمانی پس از شکاری
***
تن دست من انگار
آنگاه که چون ماری زخمی
در تن دستت می پيچد
لذت هزار هم آغوشی را
در من تکرار می کند
...زبانم بند آمده است