نامرد

"اگر تکیه گاهی به من دهید دنیا را تکان می دهم"

Saturday, November 11, 2006

بازوی عضلانی
موی سياه
شوخ طبع و عاشق پيشه
توی اين مهمانی که
مهمانی گِی هاست
تنها مرد استريت است
و خنده دارش اين جاست
با اين 5، 6تا دختر بلوند به قول خودشان فيت و هات
گير سه پيچش را به من داده
دستش را ناشيانه روی کمر من سفت می کند
خالکوبی روی بازويش پيچ می خورد
و همه دختر ها حسوديشان می شود
دلم می خواست با پسرک گِي برقصم
به او نزديکترم
من لزبين نيستم
گِي ها را دوست دارم
وقتی سايز سينه آدم را با دست اندازه می کنند
و آه می کشند
بعد دست آدم را می گيرند و روی سينه های مردانه خودشان می گذارند
وبا غم و غصه خاص خودشان
با همان لحن کشدار دوست داشتنی
می گويند
مال من از مال تو هم کوچکتر است
...
مرا می برد توی بالکن
فندک گران ُاورِگونش را در می آورد
سيگاری را که گوشه لب من گذاشته روشن می کند
به موهايم دست می کشد
وبه تن من
که از زير حرير سياه پيداست
خيره می شود
هر دومستيم
ميلی به جنگيدن ندارم
آنقدر که مشتاق نوازشم
....
دستش دور کمر کوچک من چفت می شود
درست وقتی که لب به لب هستيم
پسرک گِي می آيد
آرام صدايم می کند
شانه ام را دست گرمش می گيرد
تنم سرد است
من را رها می کند
مثل گرگی است که طعمه اش را گربه ای دزديده باشد
...
توی اتاق
لبهايم را می بوسد
"خيلی مادر قحبه ست"
"می دونم"
"خرابش کردم؟"
"نه"
بغلش می کنم
سفت
خيلی دوستش دارم
مثل خواهر کوچکتر
مثل يک دوست
خيلی دوستش دارم
....