نامرد

"اگر تکیه گاهی به من دهید دنیا را تکان می دهم"

Thursday, May 25, 2006

با اينکه صب شده هوا تاريکه مثه شب، مه همه جا رو گرفته، بوی ادويه می اومد...با اينکه آسمون ابری نبود، ده قدم اونورترو نمی شد ديد، البته نور سيگارو تا چند صد متر اونورترم ميشه ديد، دوس دارم سيگارو، اون حسه رخوته کوچولويی که بهم می ده، اون نور قرمزشو که می تونم ساعتها بهش خيره بشم، اون فيلترشو که وقتی عصبانی می شم ناخودآگاه لای انگشتام له می شه، اون دود قشنگشو که جلوی چشام می رقصه، همه چيشو دوس دارم، جزو معدود چيزاييه که همه جوره خاطرشو می خوام.... يخ کردم ولی ارزششو داشت، الان آرومه آرومم

عذر خواهی

از تمامه خانمهای محترمی که به بلاگه من سر می زدن، سر می زنن و سر خواهن زد، معذرت می خوام اگر يه ذره بی ناموسی بلاگم زياد شده


سگ بشاشه تو روح اين زندگی، تف تو روی اين زندگی مادر قحبه ، اگه می تونستم خار و مادرتو يکی می کردم...حالا که نمی تونم فحش می دم...من و هر چی آدم تخمیه ريديم تو روحت زندگی...ديوث زن قحبه...جاکش پفيوز...دلم يه ذره خنک شد...بعضی وقتا که حشری می شم اينجوری می شم...الان فکر می کنم راست میگه اين رفيق ما، مريض روانی ام من...ذاتن آدم متغيرالحاليم، هر دقيقه ام يه جوره، ولی روی هم رفته هميشه حشری ام، اما هر سری بايد يه جور حال کنم، يه آدمه پا می خوام که تنوع طلب باشه، هر شب(يا اگه دلش خواس بعده هر دفه خوابيدن)استيلشو عوض کنه، می خوام ببينم کی کم مياره...اگه کسی پيدا شد که روی منو کم کنه هم که فبهالمراد...من باکی ام نيست، يه جورايی الان اوضام خوب نيست، برم يه سيگار دود کنم