گم شده ام
پيدايم کن
با دستهايت
چشمانت آنقدر که بايد خوب نمی بينند
يا شايد جرات ديدن ندارند
دستهايت بهترند
من شکسته ام انگار
دو دست زير چانه
دو آرنح روی زانو
ميان تاريک و روشن سپيده دم
دستانی مهربان می خواهم
که پيدايم کنند
بی آنکه غوغايی بيافرينند
همه در خوابند
تو نيز هم
...