نامرد

"اگر تکیه گاهی به من دهید دنیا را تکان می دهم"

Tuesday, December 19, 2006

من دوست پسر ندارم
بوی فرند هم ندارم
اصلا از همان وقتها که هنوز متلک هم بارم نمی کردند از اين کلمه بدم می آمد
من اگر 20 تا دوست داشته باشم روی هم، 18 تاشان تخم دارند
آن دو تا دختر هم از دستم در رفته اند
يا امکانات نبوده
دوست پسر لفظ چرتی است از نظر من
مگر اينکه مجموعه ای باشد که همه آنهايی را دوست آدم هستند و تخم دارند را
يا همه آنهايی که با آدم می خوابند و تخم دارند را
با هم در بر بگيرد
و غير از اينکه همه شان تخم دارند و دوست آدم هستند
يااينکه همه شان تخم دارند و با همه شان حداقل يک بار همبستر شده آدم
صفت مختص مشترکی ديگری را تعريف نکند برای اعضای مجموعه
می شود اسم اين مجموعه را گذاشت
مجموعه دوست پسرها
ولی باز هم
دوست پسرکلمه چرتی است

يکی از رفيقهايم می گفت
لذت عطسه به اندازه يک دهم يک ارگاسم است
برای مواقعی که حتی نمی شود جلق زد چيز بدی نيست

کار سختی نيست
می توانم بيايم
پير اهن سفيدم را بپوشم
همان که تو هنوز نديدی
موهايم را رها کنم روی گردن و شانه های لختم
از همان عطری که تازه خريده ام به شقيقه هام و مچ دستهايم بزنم
کفشهای ظريف سفيدم را هم بپوشم
يک شاخه گل هم سر راه بخرم
بيايم دم در خانه ات
و قتی در را باز کردی
بگويم دلم برايت تنگ شده بود
و اينکه حق با تو بود
و بعد بقيه چيز ها را بسپرم به لبهايم نازنينم
که کارشان را خوب بلدند
...
بدبختی اين جاست
حق با تو نبود
حالا هر قدر هم دل من برايت تنگ شده باشد
...هر قدر