نامرد

"اگر تکیه گاهی به من دهید دنیا را تکان می دهم"

Monday, August 21, 2006

آه از آن روزی که من به دام تو بيافتم
به دام تو
به دام تويی که شايد هنوز نديده ام
يا تويی که ديده ام
قهرت را شايد آن روز
به درد بگريم
من از دام بيزارم
من از تور بيزارم
من از دروغ بيزارم
دروغ خوب است گاهی
به شرط آنکه
شعور همراهش باشد
و تندی خودخواهی اش کم
می دانی
خسته ام
خيلی خسته
من خطا نمی کنم معمولا
اگر کرده ام از نادانی بوده است
زندگی سخت است اين جور
می دانی
قوانين من شايد
کس شعر باشد در نظر تو
:اما اصل اولش اين است
آن که آزارت نمی دهد را آزار نده
شايد بدَرم گلويی را
شکنجه نمی دهم اما
آنچه من را نامرد می کند
اين است
قانون های من خلاف قانون توست
و خوبی نامردی ام در اين است
غير از نامردی تعريف شده
در همان قانون های کس شعر
نامردی ديگری نمی کنم
در تعريف من
من خوبم
من با تمام خودخواهی هايم
با تمام بدی هايم
از خودم راضی ام
تو چطور؟