نامرد

"اگر تکیه گاهی به من دهید دنیا را تکان می دهم"

Saturday, June 10, 2006

خدايی نمی توانم بی خيال شوم؛ خيلی بی جنبه ام. ولی زندگی هم آخر آنطوری هيچ رنگی ندارد، تو هم بی خيال نشو جان عزيزت

هوای اينجا به شدت تخمی شده است
نمی دانم اگر کلمه تخمی نبود
چطور بايد اين هوا را توصيف می کردم
درجه تخمی شدن هوا با دلتنگی برای تو رابطه مستقيم توانی دارد
خيلی دلم تو را می خواهد
ديگر دارم مطمئن می شوم که مال منی
می دانی که حسودم
...

هميشه بدم می آمده عکس يک نفر را بگذارم توی کيفم و بهش نگاه کنم و خلاصه يادش کنم، من هميشه اينجوری بوده ام هر که از ديده ام رفته از يادم هم پريده، آدم بی معرفتی هستم اصلا، دوست موست سرم نمی شود، فک و فاميل هم همينطور، دوس دارم که دلم برايشان تنگ بشود ولی نمی شود، زوری که نيست، منم از دروغ بدم می آيد، اگر واقعا دلم تنگ نشده باشد به کسی نمی گويم دلم تنگ شده، مگر اينکه حق بزرگتری و از اين دری وری ها به گردن من داشته باشد و خلاصه بدون ابراز دلتنگی صدمه روحی بهشان وارد شود...خلاصه اينکه توی تحفه نمی دانم چه جوری اين بلا را سر من آوردی، شايد هم کار خدا بوده..از بس به ريش خودش خنديدم چه برسد به بنده اش

اينجا هوا خيلی تخمی شده است
وقتی تخمی می شود
من کمی می ترسم
ياد چيزهای خشن می افتم
کاش بودی به جای بالشت بغلت می کردم
خيلی می چسبيد تو هوای تخمی
همه اش می ترسم
فرصت نشود تو هوای تخمی بغلت کنم
اين خيلی مهم است
حيف می شود

نمی دانم چرا تو همه اش خوب از آب در می آيی
اصلا انگار قسمت اين است
که خوب از آب در بيايی
مثلا همين که دعوايم نمی کنی زياد
يا اينکه وقتی دير می آيم تازه حرفای دلبرانه می زنی به من
يا اينکه هيچ وقت از من چيزی طلب نداری
يا اينکه هميشه می گويی مرسی
و خيلی با نزاکت هستی
با اينکه من بی تربيتم
و اينکه هميشه احساساتت را نشان نمی دهی تا من دق کنم
و نمی گذاری هيجانی بشم و همه چيز را به گند بکشم
و اينکه صبوری و همه اش مواظبی که
من از حول حليم نيافتم تو ديگ
و اينکه اينقدر مهربانی و
همه اش حال ديگران را از من می پرسی
ولی حواست به خودم هم هست که حسوديم نشود
و اينکه دروغ نمی گويی
حتی وقتی می خواهی از هيکل من بد بگويی
اين خيلی مهم است
و اينکه وقتی که من خواب آلو ام مرا تحمل می کنی
و به چرت و پرت هايم گوش می دهی
می دانی
تو خيلی خوب از آب در آمده ای
قول می دهم قدرت را خوب بدانم
بوست می کنم از همين جا
به خاطر اينکه اين قدر خوب از آب در آمده ای

44-45
32-34
اينها اعداد مهمی اند
...
کمی غير منطقی به نظر می آد
به هر حال
يادم می مونه

خواب مانده ام
نمی دانم چه جوری بايد اين 1.5 ساعت تاخير را جبران کنم
با اين که می گويم مرتب دوست دارم
و واقعا هم دارم
با اين وضعی که پيش آمده
به تو اجازه می دهم از تنبيه بدنی استفاده کنی
به شرط آنکه وقتی می زنی
هيچ کس دوروبرمان نباشد
من آدم قانعی هستم
هزار بار اين را به تو گفته ام